رابطه ظهور و شیوع فساد
با توجه به اين كه امام زمان ظهور نمی کند مگر اين كه جهان پر از ظلم شود، آيا اين روايت با دعوت انسان ها به آماده سازی شرايط فرج، منافات ندارد؟ اگر جهان بايد پر از ظلم شود تا ظهور كند، پس آماده سازی شرايط چه معنا دارد؟
برخی بر این باورند كه بين فراوانی ظلم و ستم با ظهور امام زمان، رابطهای تمام وجود دارد، به گونه ای كه ظهور، زمانی است كه ظلم و ستم فراگير شده باشد. پس هر چه ظلم بيش تر شود، ظهور نزديك تر می گردد و لذا حق طلبی و اصلاح، امری بر خلاف ظهور، و جريانی مخالف فرج امام زمان ،عليه السلام، است، در حالي كه فراوانی ظلم و ستم، نه يكي از علايم ظهور است ( با توجه به روايات علايم ظهور) و نه يكي از شرايط آن ( با توجه به بحث شرايط ظهور). نهايت حرفی كه می توان زد، اين است که ظهور امام زمان ،عليه السلام، با فراگيری ظلم و ستم، مقارن است. بنابراين، شرط قرار دادن ظلم براي ظهور، امر صحيحی نيست.
براي درك كامل مطلب، توجه به چند نكته لازم است:
الف) اين كه بين سرنوشت انسان ها و اعمال اختياری آنان رابطه است، جاي هيچ ترديدي نيست. هم آدمي وجود اين رابطه را در زندگي خود مشاهده مي كند و هم در قرآن كريم بر اين مطلب تاكيد شده است. قرآن، هم آينده هر شخص را در دست خودش مي داند - «و اَن ليس للانسان الاّ ما سعي» (نجم: 39) - و هم سرنوشت جامعه را با خواست و عملكرد مردم پيوند زده است - «ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بأنفسهم» (رعد: 11) – يعني، تعيين سرنوشت جامعه، به خوبي يا بدي، در دست مردمان آن جامعه است. اسلام، از انسان مي خواهد كه درباره مسائل اجتماعي ساكت نباشد و در برابر ظلم و ستم تا برقراري عدالت بايستد و حتّي در اين راه، به پيكار و مبارزه برخيزد: «اذِنَ لِلَّذينَ يُقتَلُون بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ اِنَّ اللهَ عَلي نَصْرِهمْ لَقَدِيرٌ ، الَّذينَ اُخْرِجُوا مِن دِيارِهِمْ بِغْيرِ حَقّ اِلاّ اَنْ يَقُولُوا ربُّنَا الله … » (حج: 39-40) و كوتاهي در اين زمينه را نمي پذيرد و مؤاخذه مي كند: «وَ ما لَكُمْ لا تُقتلُونَ في سبيل الله» (نساء: 75).
بر همين اساس، امر به معروف و نهي از منكر، از واجبات دين شمرده شده است و خداوند به اجراي اين دو فريضه بزرگ، امر كرده است: «و لتكن منكم امة يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر» (آل عمران: 104).
ب) به طور كلي، هيچگاه يك آموزه دين نمي تواند نافي و برخلاف ساير آموزه هاي دين باشد و الا اين، خود، نشانه باطلبودن آن دين است. لذا يكي از ويژگي هاي قرآن، عدم اختلاف در آن است.
از اين رو، معنا ندارد كه خداوند در آيات متعدد، مردم را امر به توبه و ترك گناه بكند و در جايي ديگر براي تحقّق وعده خدا (ظهور حق و حجت خدا) امر به گناه شود! در دين كه امر به توحيد و يكتاپرستي شده، است، معنا ندارد كه بخشي از دين، شرك را تأييد كند و بپذيرد!
ج) پر شدن زمين از ظلم و ستم، هرگز به معناي آن نيست كه همه افراد بايد اهل ظلم و فساد باشند و همه اعمال و كردارشان بر اساس ظلم و ستم بر يكديگر و افساد جامعه باشد. بلكه ممكن است عده اي ظلم كنند و ظلم آنان، نقاط فراواني از زمين را بگيرد و در همه جا گسترده شود. آيا براي آن كه يك اتاق مملو از دود سيگار شود، بايد همه افرادِ داخل اتاق سيگار بكشند؟ علاوه بر این که فراگيري ظلم، امري نسبي و كنايي است و مراد از آن، شيوع ظلم است، به گونه اي كه جريان عدالت به چشم نمي آيد، نه اين كه هيچ عدالتي نباشد.
د) در اين كه قيام حضرت، بدون يار و ياور تحقق پذير نيست، نبايد ترديد كرد. آيات و روايات نيز به وجود ياوران اشاره دارد. ياري كردن، يعني حركت برای اجرای برنامه ها و اهداف انقلاب و تبليغات آن ها ميان مردم. یاوران، مردم را با انقلاب آشنا و همراه مي كنند و در حين انقلاب، انواع فداكاري ها را انجام مي دهند و بعد از انقلاب، از هيچ تلاشي فروگذاري نمي كنند. چنين افرادي وقتي مي توانند موفق باشند كه خود را همرنگ انقلاب و رهبر كرده باشند تا مردم جلوه هاي انقلاب را در رفتار آنان ببينند و بپذيرند. آيا حركت در مسير گناه و ظلم، مردم را به طرف امام زمان ،عليه السلام، سوق مي دهد؟ بر همين اساس، خداوند، بر ايمان و عمل صالح تكيه دارد: «ما، در زبور، بعد از ذكر نوشتيم كه زمين را بندگان صالح ارث مي برند.» (انبيا: 105) و در جاي ديگر مي گويد: «وعده داده است خدا به كساني از شما كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام داده اند، اين كه خلافت زمين را به آنان واگذارد … » (نور: 55). شرط تحقّق انقلاب مهدي ،عليه السلام، اين است كه ايمان و عمل صالح در پرونده افراد باشد تا انقلاب رخ دهد.
پيامبر فرمود: «كونوا دعاة الناس بغير ألسنتكم؛ دعوت كننده مردم باشيد به غير زبانتان.». امام صادق ،عليه السلام، فرمود: « زينت براي ما باشيد نه مايه آبروريزي». آيا گناه و ظلم، دعوت به مهدي است و مايه زينت و افتخار ائمه (ع)؟
هـ) وظيفه انسان، حركت به طرف كمال و كسب آن از طريق عبوديت و بندگي است. عبوديت و بندگي نيز جز در پرتو عمل به تكاليف الهي كه وظايف فردي و اجتماعي انسان را در بردارد، امكان پذير نيست. خداوند در سوره عصر مي فرمايد: «بسم الله الرحمان الرحيم. و العصر … ؛ تنها كساني كه، ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند و همدیگر را سفارش به حق و راستي بكنند از خسران و ضرر به دورند.». خداوند، از انسان مي خواهد در گناه نماند و به سوي او رجوع كند: «يا ايها الذين امنوا توبوا الي الله توبة نصوحاً؛ اي كساني كه ايمان آورديد! توبه كنيد، همگي، توبه اي خالص.» (تحريم: 8).
كوتاه سخن آن كه خداوند انسان را در تعيين سرنوشت خود و جامعه، داراي تأثير مي داند و از او مي خواهد برای اصلاح گام بردارد و خسته نشود و در چنين نگرشی، وعده ظهور را مطرح مي كند. بنابراين انتظار منجي، به معناي صحيح آن، نه سكوت و تن دادن به ظلم است و نه كمك به فراگير شدن ظلم، بلكه بايد خواستار ظهور باشد و در اين راه، تمام تلاش خود را به كار گيرد و اگر در اين مسير، نياز به تشكيلات و حكومتي است كه حركت براي زمينه سازي را سامان دهد، براي تشكيل آن اقدام كند. طبيعي است كه ظالمان و مفسدان نيز بيكار نخواهند نشست و به مقابله بر مي خيزند. لذا جبهه ظلم، در نهايت درجه ظلم حركت مي كند و جبهه حق به اوج تلاش مي رسد و در اين زمان است كه خداوند، به مدد انسان هاي حقطلب می آید و با ظهور مهدي عزيز ،عجل الله تعالي فرجه، كار ظالمان را يك سره مي كند.
منبع:سايت مهدي يوسفيان
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1